روزهای امتحان که می رسد ؛ دقیقا اول همین دی ماه عزیز را می گویم، یک چیز هایی مثل خوره می افتد به جانم...! مثلا همین الان بد جوری دلم می خواهد با سروناز و خواهر خانوم (سعیده) بروم جمعه بازار. دلم می خواهد همین الان بلند شوم، شال و کلاه کنم و پیاده بروم میلاد نور، نزدیک ترین جای ممکن! بروم جلوی تمام ویترین ها یکساعت بایستم و در مورد تک تک چیزهای موجود نظریه های بی خودکی صادر کنم! ... اصلا هوس کردم کنف شوم! دلم می خواهد انقدر از یک چیزی خوشم بیاید که سرم را بندازم پایین و بروم داخل مغازه تا بخرمش، بعد با یک قیمت فضایی رو به رو شوم و یکی از همان تشکر های محترمانه که می گوید "همین جوری فقط خواستم قیمتش را بدانم" تحویل فروشنده بدهم و با نهایت سرعت بزنم به چاک...! اصلا دلم می خواهد بروم بوستان، تیراژه (دلم بدجوری هوای سرزمین عجایب را کرده!) ، هفت تیر ، انقلاب ، ولیعصر ، میرزا شیرازی ، ایران زمین دلم می خواهد از بالا تا پایین فلامک شمالی را پیاده بیایم! دلم می خواهد یک عـــــــــــــــــــالــــــــــــم فیلم ببینم، پشت سر هم! از همین فیلم هایی که آخرش بد تمام می شود و باید حرص بخوری! اصلا دلم می خواهد، بلند شم بیفتم دنبال یکی و همین طور تعقیبش کنم و این وسط چند بار هم بهش زنگ بزنم و به ریشش بخندم! دست آخر هم چند روز بعد از واقعه، ماجرای تعقیب و گریزش را برایش تعریف کنم! از همه بیشتر دلم می خواهد بروم پارک آب و آتش... خیلی وقت است که نرفتیم. حالا همه ی اینها به کنار ؛ حوصله ی تولدم را ندارم! نمی فهمم چرا یکبار نمی شود این 28 ام را فراموش کنم، یکبار نشد سر 28 ام غافلگیر بشوم ، خودم هم فراموش کنم ، دوستان با اس ام اس روز شماری می کنند... خوب شد متولد شدم ها!! قرن 21 عجب فرشته ای را از دست می داد! مطمئنا اگر متولد نمی شدم آدم های قرن 21 ای همه شان سرخورده و نا امید و بدبخت بار می آمدند ، این همه کشفیات هم رخ نمی داد! بر حال دانشمندان امیدی نداشتند که از کشقیاتشان فرد شایسته ای استفاده کند و کلا بی خیال علم و دانش می شدند و دست آخر هم خودکشی می کردند... پیشاپیش خجسته میلاد با سعادتم بر تمامی جهانیان تبریک و تهنیت باد! 9/دی/90 پ.ن: هول هولکی شد! :(
، اریکه ( دلم "اسب حیوان نجیبی است" می خواهد!!) ......
کد قالب جدید قالب های پیچک |